نویسنده: دکتر ناصر بزرگمهر
تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
میدانی که محبوبترین صفت برای زمامداران در همه حال چیست؟
آنکه همواره در راه زندگی میانه رو و معتدل باشند و عدلشان مانند ابر رحمت سراسر کشورهایشان را در سایه گیرد و با جدیت تمام بکوشند و مردم و کارکنانشان و خدا را راضی و خشنود سازند.
از سخنان مولاعلی (ع)
مولای متقیان، عالم ترین استاد مدیریت در طول تاریخ، فرمان میراند و توصیه میکند جهان را میانه روی و اعتدال به سرانجام مطلوب خواهد رساند.
مدیریت متعادل نه چپ میشناسد و نه راست، مدیریت متعادل الگوی علی گونه دارد و تلاش میکند که در چارچوب قانون، گام برداشته و وظایفش را در راستای مردم و برای رضای خدا و خلق خدا انجام دهد.
مدیریت متعادل، شعار نمیدهد، ظاهرسازی نمیکند، چراغ راهنمای چپ نمیزند و به راست نمیپیچد، برای تملق این فرد یا آن شخص کاری را انجام نمیدهد، دروغ نمیگوید، قسم دروغ نمیخورد، ظلم نمیکند و ابر رحمتش بر سراسر کشور میبارد و همگان را سیراب میکند.
مدیریت متعادل به فکر آیندهای بهتر برای همه کسانی است که با او همراه شده یا نشدهاند، او به رشد جمعی جامعه اش فکر میکند، او برای دانا و نادان دل میسوزاند، او به سرزمینی فکر میکند که میتواند همه جهان آینده باشد. بستر شکوفایی علم ودانش باشد. مهد شیرزنان و غیور مردانی باشد که از خون خود گذشته اند تا سانتیمتری از سرزمین مادری را از دست ندهند.
مدیریت متعادل دل به راهی میسپارد که جزصراط مستقیم، راهی در آن وجود ندارد. مدیریت متعادل اهل غرور و تکبر و فخر فروشی نیست، افاده فروشی را دوست ندارد، افسار خویش را به دست نفس لجام گسیخته شیطان نمیسپارد.
مدیریت متعادل اهل علم است، تخصص را ارج میگذارد، تجربه را قدر میداند، دانش را دوست دارد، فضل را پیشه میکند، اما فضل فروشی را روا نمیدارد.
مدیریت متعادل درهای اتاقش را بر روی همگان نمیبندد، منشی و رئیس دفتر براو حاکم نمیشوند، برای دیدن دیگران، منتی بر کسی نمیگذارد، در راهرو و آسانسور و پلکان و خیابان و مسجد و صف نماز پاسخگویی را وظیفه شرعی، انسانی و اخلاقی و مدیریتی خود میداند.
مدیریت متعادل، اسم کارکنان را به یاد میسپارد، دستی بر پشت آنها میزند، خسته نباشید میگوید، دل افزاری میکند، لبخند میزند و با صدای خنده هایش، دل کارکنان را شاد میسازد، خستگی را بهانهای برای آزار دیگران نمیسازد، اخم و تخم بیهوده
نمیکند، ابرو درهم نمیکشد، با خود و روزگار قهر نمیکند، مهربانی میکند. چشم در چشم دیگران، عشق را با بی زبانی ابراز میکند.
مدیریت متعادل، یکپارچه زبان نیست، دوگوش از دست نداده است، به حرفهای دیگران دل میسپارد، مشاوره میکند، همگان را جدی میپندارد، سرتکان دادن ابلهانه مدیریت پائین دست را بر نمیتابد.
بله قربان گو نمیخواهد، مشورت میخواهد.
مدیریت متعادل شریک همه کارهای انجام شده و نشده است، خودش آستین بالا
می زند، گوشهای از مسوولیت را بعهده میگیرد، دل به دریا میزند، پادر آب میکند، خیس میشود، گریه نمیکند، سینه سپر میکند، از حق حمایت میکند، با ظلم همبستر نمیشود، شلاق را میفهمد، درد را میشناسد، زور نمیشنود، زور نمیگوید.
مدیریت متعادل عدالت را میفهمد، عادل است، قاضی نیست، قضاوت را به اهلش میسپارد، فرشته چشم و گوش بسته را دوست ندارد، توضیح میخواهد،ندیده و نشنیده و نخوانده باور نمیکند.
مدیریت متعادل از یک آسانسور جداگانه، از یک هواپیمای اختصاصی، از یک مسیر خاص، از یک "دورشو کورشو" فرمان نمیبرد. از اتوبوس هم استفاده میکند، مترو را امتحان کرده است، تا کسی هم سوار میشود با دستی بر گردن مسافری دیگر.
مدیریت متعادل انسان است، خودش را با آدمهای دیگر، با کارکنان زیردست، با مردم کوچه و بازار، با مردم محله و شهر، با مردم همه سرزمینش و با مردم جهان برابر میداند. همه را در یک طبقه انسانی تقسیم بندی میکند، با علم و دانش و تقوی، تفاوت آدمها را در حدی مناسب اندازه گیری میکند. ثروت و پست و مقام در اندازه گیری او بی تأثیر است. آنچه که رفتنی است، معیاری برای اندازه گیری نیست.
مدیریت متعادل خودش را تافته جدا بافته از مردم نمیداند، خودش نان را از نانوایی میخرد، میوه فروشی را میشناسد، گرانی مرغ و تخم مرغ را میفهمد، رانندگان تاق و جفت نوکر پدری اش نیستند.
مدیریت متعادل سرش را شبیه سرشاه نمیداند، دلاک مخصوص او را استحمام
نمی کند، هزینههای زندگی اش را از جیب میدهد، انعام هم میدهد، غذای سرآشپز
نمی خورد، گاهی با کارکنان همسفره میشود، مهمانسرای سازمانی را خانه شخصی
نمی سازد، ویلای اداره را برای خود تجهیز نمیکند، برای سالی 5 روز، 365 روز آن را قرق نمیکند.
مدیریت متعادل سر در گریبان نیست، سلام را پاسخ میگوید، مهربانی را
می شناسد، ایثار را میداند، گذشت را دوست دارد، طاقت اشک دیگری ندارد، از شمر بیزار است، حسین را عاشق است، دست نوازش علی بر سر یتیم، راه اوست. اشک را
می شوید. دست و زبانش مرهم است.
مدیریت متعادل میداند که مقام رفتنی است، جاری آب است، باالفرض که ماند، مرداب میشود، مسموم و بویناک.
مدیریت متعادل آرام میآید، آرام میرود، بی صدا میآید، بی صدا میرود، نه جشن عروسی راه میاندازد ونه مجلس ختم میگیرد.
مدیریت متعادل خورشید است، برهمگان میتابد
مدیریت متعادل دریا ست، بزرگ است و برای همه جای دارد
مدیریت متعادل درخت است، سایه گستر بر هر رهگذری است
مدیریت متعادل باران است، بر همه جا میبارد.
مدیریت متعادل چشمه است، از برکت وجودش همه سیراب میشوند.
مدیریت متعادل کوه است، مقاوم، سر سخت و مبارز است.
مدیریت متعادل ماه است، تاریکی دلها را روشن میکند.
مدیریت متعادل الگویش علی است و بس
مدیریت متعادل خود خودش است، بی هیچ دروغ، ریا، تزویر و سیاستی !
منبع اصلی مقاله: خبرگزاری موج