نویسنده: بهرام مسعودی
تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
چکیده
ظرفیت تولیدی مناسب یکی از عوامل مهم سود آوری واحدهای فولادی محسوب می شود . فاکتورهای زیادی درتعیین ظرفیت یک کارخانه فولادی دخیل هستند که بدون لحاظ کردن این فاکتورها حکم کردن به مقیاس خاصی بعنوان ظرفیت بهینه به لحاظ علمی وکارشناسی فاقد اعتبار است .
طراحی و اجرای پروژه های ملی دارای پیچیدگی های زیادی است . در نتیجه ممکن است دارای نواقص و ایراداتی باشند . بویژه در طرحهای بزرگ و پیچیده صنعتی ممکن است اشتباهات بزرگتری رخ دهد . که در اینجا انتقادات و نظرات کارشناسان و محققان بسیار ارزشمند و موثر بوده می تواند موجبات اصلاح وضعیت موجود را فراهم نماید و یا از تکرار اشتباهات درآینده جلوگیری نماید
در چند سال اخیر کمتر مطلبی را در باره صنعت فولاد می توان یافت که گریزی انتقادی به طرح های فولادی استانی بویژه در نقد ظرفیت تولیدی این هفت طرح نزده باشند . معمولا آنچه که وجه غالب این اظهار نظر ها را تشکیل می دهد آن است که قریب به اتفاق این انتقادات شفاهی بدون استناد به پژوهش های علمی و معمولا" بر اساس شنیده ها و غالبا" با تناقضات متعدد همراه است . بعنوان مثال فردی تحت عنوان صاحب نظر در امور فولاد در سه مصاحبه با رسانه ها ، سه رقم 5 و 10 و 15 میلیون تن در سال را بعنوان ظرفیت مناسب برای ایجاد کارخانه های فولاد سازی اعلام و بر این اساس نتیجه گیری نمود که طرحها ی استانی فولادی غیر اقتصادی هستند .
متاسفانه این اظهار نظرهای غیر دقیق و برداشتهای اشتباه از میزان تولید بسیار بالای شرکتهای بزرگ جهانی ، و تجویز آن بدون توجه به وضعیت و شرایط و زیرساخت های داخلی ، حتی بدنه کارشناسی این صنعت را نیز تحت تاثیرقرار داده بطوریکه گاهی این اطلاعات نا صحیح و بر اساس شنیده ها را به مدیران عالی منتقل می کنند.
درست است که ظرفیت تولیدی در صنعت فولاد مهم است ولی تولید فولاد قبل از آنکه به ظرفیت کارخانه ها وابسته باشد به ظرفیت نیروی انسانی ، بهره وری وتوان و ظرفیت مدیریتی و... وابسته است .
در تائید این گفتار باید اشاره کنم درکشورهای جهان سومی و در حال توسعه بسیار مشاهده می شود که کارخانه هایی با ظرفیت اسمی بالا ایجاد می شوند ولی سالها طول می کشد تا به ظرفیت اسمی برسند و یا در بسیاری موارد حتی تا پایان عمر کارخانه به ظرفیت اسمی نمی رسند . گاهی شکاف بین ظرفیت های ایجاد شده و تولید واقعی به اندازه تولیدچندین کارخانه فولادی بزرگ یا متوسط می رسد.
ظرفیت تولید کارخانه ها ی فولادی به عواملی ازجمله روش تولید ، اهداف ، در دسترس بودن ومیزان ذخایر مواد اولیه و ... بستگی دارد . بعنوان مثال مقیاس ظرفیت تولید در روش کوره بلند با روش احیای مستقیم متفاوت است و نمی توان یکعدد یکسان را بعنوان ظرفیت مناسب برای این دو روش تعیین کرد . صاحب نظران، حداقل ظرفیت تولید فولاد به روش کوره بلند را حدود 2 میلیون تن وبرای روش های دیگر ظرفیت های خیلی پائین تر را نیز اقتصادی می دانند.
تجربه جهانی نیز نشان می دهد که کشورهای مختلف با ایجاد کارخانه های فولادی با ظرفیت های متفاوت وبا روش های تولید مختلف عملکرد بسیار موفقی داشته اند.
بعنوان مثال هند که در حال حاضر 5 درصد فولاد جهان را تولید می کند. با داشتن بیش از300 کارخانه فولادی با ظرفیت سالانه حدود 30 هزار تن و بیش از 50 کارخانه فولادی با ظرفیت سالانه حدود یک میلیون تن فولاد توانسته است در سال 2013 با تولید بیش از 81 میلیون تن فولاد ، حائز رتبه چهارم تولید فولاد در جهان شود . تولید فولاد در هند با ترکیبی از کارخانه هایی با ظرفیت کوچک ، متوسط و بزرگ صورت می گیرد.
تولید فولاد با ظرفیت های بالا یا ظرفیت پائین هرکدام دارای مزایا و معایبی است که فولاد سازان هر کشوری با توجه به شرایط داخلی و اهداف خود و ... مبادرت به ایجاد واحدها در ظرفیتهای مختلف می کنند
بعنوان مثال در زمینه تامین برق مورد نیاز یکی از مزایای ظرفیت های کوچک آن است که با سرمایه گذاری کم می توان برق کارخانه را از طریق شبکه سراسری تامین نمود ولی ایجاد واحدهای فولاد سازی با ظرفیت های بالا نیاز به ایجاد نیروگاه با سرمایه گذاری بسیار کلان برای تامین برق دارد . همچنین ایجاد واحدهای کوچک نیاز به آب و سرمایه کمتری دارد.
اصولا" فولاد سازی از جمله صنایع سرمایه بر و انرژی بر است . تولید فولاد نیاز به آب فراوان ، انرژی بالا ، فراهم بودن زیر ساخت های حمل ونقل ( ریلی ، جاده ای ، دریایی ) سرمایه بسیار بالا ، مهارت بالای نیروی انسانی و ... دارد .همچنین هزینه های زیست محیطی این صنعت بسیار بالاست .
با توجه به این ویژگی ها کشورها و فولاد سازان کشورهایی که امکانات فوق الذکر را ندارند معمولا" مبادرت به ایجاد کارخانه هایی با ظرفیت های پائین می کنند . ولی درکشورهایی که مشکل زیر ساخت و سرمایه وجود ندارد و مواد اولیه فراوان است یا دسترسی به مواد اولیه با هزینه پائین امکان پذیراست ، متناسب با اهداف مبادرت به ایجاد کارخانه های فولاد سازی با ظرفیت بالا می کنند.
شایان ذکر است حتی میزان ذخایر سنگ آهن نیز می تواند درتعیین ظرفیت کارخانه فولادی موثر باشد .
در این راستا استراتژی ایجاد کارخانه های فولادی کوچک درکنار معادن کوچک مقیاس ، بمنظور ایجاد اشتغال و استراتژی ایجاد کارخانه های فولاد سازی با ظرفیت بالا درکنار معادن بزرگ مقیاس و همچنین ایجاد کارخانه هایی با ظرفیت بالا با اهداف صادراتی نیز مرسوم است .
با توجه به مزایای تولید به مقیاس اصولا" در بین صاحبنظران وفولاد سازان این ایده وجود دارد که واحدهای بزرگ فولاد سازی هم سود آورتر هستند ، هم زودتر به سود آوری می رسند. علاوه بر این ایده ، موضوع مهمی که در دهه های اخیر اتفاق افتاد و شدیدا" سرمایه گذاران را بسوی شرکت های بزرگ کشاند ، پدیده جهانی شدن و رقابتی شدن اقتصاد در سطح جهان است که فولاد سازان را به سوی ایجاد کارخانه هایی با ظرفیت بالا و شرکت های بزرگ سوق داده است .
شرکت های بزرگ با توجه به میزان تولید در سطح بین المللی و جهانی به سرعت به شهرت می رسند . بر قدرت برندشان افزوده می شود. ارزش سهامشان تقویت می شود. درتعیین قیمت مواد اولیه و قیمت محصولات تولیدی اثرگذار تر می شوند و سهم بیشتری از بازار را در اختیار می گیرند . شرکتها برای رسیدن به این جایگاه و استفاده از این مزایای ، علاوه بر ایجاد طرح های توسعه ، معمولا" به دو روش برای گسترش خود عمل می کنند .
1. استراتژی خرید شرکت های فولاد سازی دیگر یا ادغام افقی Horizontal Integration که از این طریق بسیاری از شرکت ها توانسته اند با گسترش افقی خود نه تنها هزینه های تولید را کاهش دهند بلکه توانسته اند با شهرت کسب شده اعتبار برند و ارزش سهام خود را بالا ببرند . بعنوان مثال دراین رابطه به تملک شرکت آرسلور Arcelor) ) توسط شرکت میتال و ایجاد اولین شرکت فولادی با تولید بالای یکصد میلیون تن در سال می توان اشاره کرد که از مهمترین ادغامی هایی است که در صنعت فولاد جهان برای استفاده از مزایای آن اتفاق افتاده است .
2. اصولا" با توجه به حجم سرمایه گذاری و هزینه ها کارخانه های فولاد سازی سود آور نیستند اما فعالیتی سود سازمحسوب می شوند. زیرا با فعال نمودن صنایع پیشین و پسین و صنایع جانبی که بسیار سود آور هستند ، موتور محرک اقتصاد می شوند. صنعت فولاد بخشهایی مانند کشتیرانی ، حمل ونقل زمینی و تامین مواد اولیه و توزیع وخرده فروشی که سودآوری بالایی دارند را فعال می کند .ازاین رو شرکت ها سعی دارند سهمی در این زنجیره داشته باشند. دراین رابطه استراتژی شرکت ها برای استفاده از این مزایا استراتژی ادغام عمودی Vertical Integration یا استراتژی خرید صنایع بالا دستی و پائین دستی Integration Upward- Downward است تا سهمی در این عملیات سود آور داشته باشند .
گرچه این استراتژیها نیز دارای مزایا و معایبی است ، ولی با اتخاذ این استراتژی ها شرکت های فولادی می توانند درسه حوزه معدن ، حمل ونقل و خرده فروشی که یک شرکت فولادی را سود آورتر می کنند رقابتی تر ظاهر شوند .
نتیجه
• ظرفیت های کارخانه های فولاد سازی بستگی به روش تولید وعوامل دیگر دارد . بنا بر این ، تعیین یکعدد خاص بعنوان ظرفیت بهینه برای کل کارخانه های فولاد سازی فاقد اعتبار است .
• فقط اظهار نظر هایی در زمینه ظرفیت کارخانه های فولاد سازی دارای اعتبار است که بر اساس تحقیقات علمی مراجع ذیصلاح بوده و نتایج حاصل از آن قابلیت تعمیم داشته باشد .
• در کشورما نوعی مدگرایی درباب اندازه کارخانه ها ی صنعتی مرسوم است از زمانی که کتاب "کوچک زیباست " توسط شوماخر منتشر شد . تعدادی کورکورانه بر ایجاد واحدهای کوچک و در مذمت واحدهای بزرگ تاکید می نمودند و اکنون با جهانی شدن اقتصاد و ظهور شرکت های بزرگ در جهان ، بدون توجه به فلسفه ظهور این شرکت ها بر واحدهای بزرگ ( بزرگ زیباست ) تاکید می کنند و واحدهای کوچک را موردمذمت قرار می دهند.
• متاسفانه گاهی افراد بین ظرفیت تولیدی یک کارخانه فولادی با یک شرکت فولادی که ممکن است متشکل از چندین کارخانه باشد تمایز قایل نمی شوند .
• احداث سد بزرگ در مسیر رودخانه های بزرگ کارایی دارد. ظرفیت سد هیچ اثری بر ورودی آب به سد ندارد. و این در مورد ظرفیت تولیدی کارخانه های فولادی نیز صدق می کند .
• کلام آخر اگر شروع هر پروژه ای بر اساس بررسی های علمی و دقیق و جامع و بدون سو نگری باشد آنگاه با توجه به شرایط کشور ما هم واحدهای بزرگ و هم کوچک می توانند زیبا باشند.
بهرام مسعودی مدیر روابط عمومی شرکت ملی فولاد ایران شهریور 93